اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

★ ★سام من امیر حسین ★ ★

نذري ديروز

  باز محرم شدو دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم وليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است   سلام عسلم ديروز بابايي رفت زيارت امام حسين (ع) ، موقعي كه ميخواستي دنيا بياي يه نذر كوچولو براي سلامتيت كردم هرساله اداش ميكنم . تصميم گرفتم درستش كنم اونم به تنهايي بين خودمون باشه ها تا قبل از اينكه دنيا بياي كه من پيش پدرجون كار ميكردم زياد اهل آشپزي نبودم وقتي كه دنيا اومدي كه هيچي بلد نبودم الان كه شما سه سال و نه ماهته ماماني موفق شده ...
11 آذر 1390

سنجش بينايي

پسر گلم ديروز سنجش بينايي توي مهد كودك داشتين.كه من بيرون خيلي كار داشتم سريع خودمو به مهد رسوندم كه پيشت باشم بگذريم از اينكه قرار بود دكتر ساعت سه بيان و تا يه ربع به پنج تاخير داشتن و از سروصداي بچه ها داشتم ديوونه ميشدم. خاله سيما هم يهو بهم خبرداد كه فرداش ميخان برن تبريز و امشب ميان خونمون كه من ميخواستم اساسي دعوتشون كنم اما شوهر خاله سيما كار داشتن.خلاصه اينكه سنجش رو انجام داديم و سريع اومديم خونه چه باروني بود همون روز. اينم كارت سنجش بينايي بعد از سنجش سريع اومديم خونه و يه چيزهايي هم براي شام تدارك ديديم و خاله سيما اومد خونمون و براي آخرين بار از خونمون وبش رو آپ كرد .الان هم رسيده خونه ولي اينترنتش قطع شده فع...
1 آذر 1390